روایتی مستند از تاریخ و پیشینه محلهای قدیمی در شمال مشهد که دستکم ۴۰۰ سال قدمت دارد.
خین عرب روستایی در جوار کشفرود، تقریباً در محل اتصال رودخانه بندگلستان به کشفرود بود که از سال ۱۳۶۵ به تدریج به شهر پیوست و اکنون در انتهای خیابان شهید طرحچی قرار دارد. «خین» به معنی چشمه است و احتمالا در محل این روستا چشمهای وجود داشته است.
خبرنگار روایت میکند: اینجا برای من جهان بوهاست؛ بوها هستند که اینجا حکومت میکنند و من که آدم این جهان نیستم، حسابی به زحمت افتاده ام و از حد توان تحمل من خارج میشود.
خین عرب روستایی در جوار کشفرود، تقریباً در محل اتصال رودخانه بندگلستان (کال چهل بازه) به کشفرود بود که از سال ۱۳۶۵ به تدریج به شهر پیوست.
سال 1368 بهطور خیلی اتفاقی با کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینما، محمدرضا هنرمند برخورد داشتم. ماجرا از این قرار بود که به همراه دو دخترم برای دیدن فیلم دزد عروسکها به کارگردانی ایشان به سینما قدس رفته بودم. در سالن انتظار که منتظر رفتن به سالن سینما بودم ناگهان چشمم به ایشان افتاد. بلافاصله شناختمش و بهسراغش رفتم. خودم را معرفی کردم و به او گفتم که من فیلمهای شما را دیدهام و تحلیلهای آنها را در مجلات مختلف سینما خواندهام. خیلی خوشحال شد. درجریان این گفتوگو به او گفتم که چند فیلم کوتاه هم ساختهام. خیلی دوست دارم که این هنر را ادامه بدهم اما تجربه کافی ندارم.
می خندد؛ به حرفی که پیش از این به او گفته ام. «باید یک سریال پایتخت هم برای شما بسازند.» دردسرهای انتقال ضریح چوبی ای که حسن نوری و همکارانش در مشهد ساخته اند و به سرپل ذهاب منتقل شده است تا همراه با مصلا و مقبره در سالروز زلزله کرمانشاه رونمایی شود، ماجرای فصل دوم سریال پایتخت را در ذهنمان زنده می کند. این ضریح چوبی خوش نما، قصه ای دارد که می تواند جان مایه یک داستان یا مستند باشد. با این قصه همراه می شویم.